شهید جمشید جمشیدی – هر هفته با یک شهید 16
سپتامبر 8, 2020شهید محمد رضا رضایی – هر هفته با یک شهید 18
سپتامبر 28, 2020*** هزینه مطلب : 5 صلوات برای شادی شهداء (فراموش نشود)***
آنچه جان عاشقان از دست زلفت می کشد ****کس ندیدست در جهان جز کشتگان کربلا
شهید محمود آهنی امینه فرزند ناصرعلی در تاریخ بیست و دوم اسفندماه سال 1337 در تهران در خانواده ای مذهبی و متوسط بدنیا آمد. وی بد لیل بروز استعداد و علاقه وافر به تحصیل ، از سن پنج سالگی وارد مدرسه شد . از همان آغاز دارای نمرات ممتاز بود. دوران تحصیل خود را در تهران سپری کرد و در سن شانزده سالگی موفق به اخذ دیپلم طبیعی شد. در دوران دبیرستان و در پی آشنایی با حجت الاسلام تهرانی (در مسجد قوامی منطقه دولاب) تحت تعالیم ایشان قرار گرفت.
محمود دومین فرزند خانواده آهنی امینه است. او همیشه همراه برادر بزرگترش احمد بوده، حتی وقتی احمد به سن مدرسه میرسد و قرار است به کلاس اول برود. محمود آنقدر بیتابی میکند که بالاخره در 5 سالگی همراه برادرش پشت میز دبستان ملی مینشیند و تحصیل را شروع میکند.
مادر محمود از خاطرات کودکی او میگوید. وقتی قرار بود با دوستان مدرسهاش به تفریح بروند؛ تفریحی که باب میل محمود نبوده است. دوستانش به سینما میروند اما محمود با زیرکی از آنجا فرار میکند.
دوران دبستانش گذشته و حالا محمود نوجوانی 14، 15 ساله شده است. همانجا نزدیک خانهشان مسجدی پیدا کرده و هر صبح به آنجا میرود. دوست دارد بقیه اعضای خانه را هم باخودش ببرد بهمینخاطر دوباره سراغ برادران و خواهرانش میرود.
محمد برادر کوچکتر محمود است. او میگوید که شش صبح آنها را بیدار میکرده تا به مسجد قوامی ببرد. محمد معتقد است که خط فکری برادر شهیدش از همان مسجد شکل گرفته است.
قبل از اذان صبح برای نماز شب به مسجد رفته پس از نماز صبح در جلسات اخلاق و احکا م روحانی مسجد شرکت می کرد. در روزهای تعطیل و جمعه هم همراه وی تحت عنوان اردوهای کوهنوردی و تفریحی به مسایل مذهبی و سیاسی پرداخته در جریان نهضت امام خمینی قرار می گرفت. در همین ایام به پخش نوارها و اعلامیه های امام خمینی می پرداخت و جمع دوستان و خانواده را در جریان نهضت امام قرار می داد. در سالهای اولیه دهه پنجاه که خفقان نظام شاهنشاهی در ایران گسترده شده بود ایشان به صورت مخفیانه به تبلیغ اهداف حکومت اسلامی می پرداخت. و ی اعلامیه و رساله امام خمینی را به منزل آورده و به اطرافیان پیشنهاد می کرد. البته ناگفته نماند که باغچه منزل ایشان گنجینه کتب امام و رساله ایشان و اعلامیه های وی بود.
پس از اخذ دیپلم طبیعی در سال 1355 برای خدمت سربازی به نیروی هوایی پیوست. وی در حین سربازی نیز از تبلیغ و گسترش اهداف نهضت غافل نمانده اعلامیه و نوارهای امام را توزیع می کرد. در آغاز انقلاب اسلامی او در پادگان نیروی هوایی تهران مشغول خدمت بود. با توصیه آیت الله طالقانی و به فرمان امام خمینی چند ماه قبل از بهمن 57 با اسلحه خود از پادگان فرار کرد. اما در جلسات مخفیانه همافران شرکت می کرد و در برنامه ریزی برای رژه همافران در مقابل امام مشارکت داشت. در شب بیست و دوم بهمن 57 وی با یونیفورم نظامی و اسلحه خویش به پادگان مراجعه کرد و به منظور حفظ انقلاب همراه با سربازان دیگر در خیابانهای نیروی هوایی و نارمک و پیروزی به پاسداری از انقلا ب می پرداخت. وی در هفته های اول انقلاب شبها تا صبح به امر امام مشغول پاسداری در خیابانهای تهران بود تا از انقلاب اسلامی در مقابل حملات ارتش شاه محافظت کند. زیرا هر روز بیم آن می رفت که تانکهای سرازیر شده از پادگان لشگرک از شرق تهران موجب حملات خونین در این منطقه گرد ند .
پس از پیروزی انقلاب ، وی که از ثبات انقلاب تا حدودی مطمئن شده بود به منظور ارتقای سطح علم ی خود تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به کشور سوئیس برود. زمانی که وی در پی آماده کردن مقدمات مهاجرت خود بو د وقایع کردستان به وقوع پیوست. او که خود را همواره موظف به حفظ انقلاب می دانست لازم دید که در مملکت بماند و به نظام کمک کند. لذا با این استدلال که حفظ نظام از اوجب واجبات است از ادامه تحصیل منصرف ش د و در صف نیروهای انقلاب قرار گرفت. در طی شرکت در جلسات مدرسه عالی شهید مطهری در کلاسهای درس علامه محمد تقی جعفری شرکت می کرد. در پی مراوده با نیروهای انقلابی در این جلسات بود که متوجه شد وزارت آموزش و پرورش در پی فرار ضد انقلاب ب ا کمبود نیروی انقلابی و فعال روبرو ست. لذا به این وزارتخانه رفته همراه با نیروهای انقلابی در صدد ترمیم کاستیهای آن برآمد. در سال 1358 برای خدمت به محرومان به مناطق جنوب شهر رفته مشغول تدریس در مدارس آنجا شد. مسئولان وی در سال دوم) 1359 ( متوجه توانائیهای برتر او شده وی را به معاونت مدرسه ای در منطقه شش منصوب کردند. سپس سال بعد ) 1360 ( مدیر مدرسه مصطفی خمینی شد. در راه تربیت فرزندان این آب و خاک بسیار سختکوش بود. از جمله می توان به ضرب وشتم وی توسط اولیای ضد انقلاب مدرسه اشاره کرد که اخلاق نیک وی منجر به عذر خواهی او شد.
نکات بارز اخلاقی شهید محمود آهنی
- 1- احساس مسئولت در برابر اطرافیان و اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر با نرم خوئی و به نحو خداپسندانه
- 2- ممارست با نماز اول وقت ، نماز شب و دعای ندبه
- 3- اصرار به عدم ظلم به اطرافیان حتی به اندازه سر سوزنی و در صورت انجام غافلانه آن ، اصرار به طلب حلالیت و جلب رضایت طرف به هر صورت ممکن
- 4- روحیه لطیف و بذله گویی ایشان زبانزد خاص و عام بود و همواره دیگران از بودن با وی احساس خرسندی و انبساط روحی می کردند
- 5- کم گوئی و گزیده گوئی از صفات بارز ایشان بود
- 6- اخلاق حسنه او آتش عصبانیت اطرافیان را خاموش می کرد و به آنان فرصت جبران می داد
- 7- عدم تعلق به دنیا و زخارف آن در ایشان بسیار مشهود بود. بخصوص در دل بریدن از همسرمحبوبش در راه رسیدن به عشق حقیقی. این تعلق به عرشیان در کلمه قصار به یاد مانده از اونمود بارز می یابد
- ” اگر نور را از خورشید، تری را از آب و گرمی را از آتش بتوان گرفت ، عشق حسین را نیز از ما “
نحوه شهادت
در تابستان سال 61 که خدمت مدرسه موقتاً تعطیل شد وی داوطلب شرکت در جبهه شد. وی به همراه دوستان فرهنگی ش جهت امور فرهنگی به جبهه اعزام شد.
همزمان از دختر خاله خود که از مدتها قبل به وی علاقمند بود خواستگاری کرد. پدر همسر وی عقد او را منوط به اتمام مأموریت جبهه وی کرد. وی که شوق شرکت در جبهه را داشت حضور در جهاد را با عشق زمینی معاوضه نکرده این شرط را قبول کرد. با عنوان بسیجی برای امور فرهنگی راهی جبهه های جنگ شد. پس از بازگشت در پایان شهریور 1361 عقد کرد. وی که لذت همراهی با مجاهدین راه حق را چشیده بود دیگر تحمل شهر و زمینیان برایش سخت شده بود لذا مجدداً متقاضی حضور در جبهه شد. شورِ شیرینیِ مجاهدت، او را از تعلق عشقهای زمینی رها کرده
زمستان سال 61 دوباره به جبهه اعزام شد. در والفجر مقدماتی به عنوان راهنمای خبرنگاران به خط مقدم اعزام شد . در پی اصابت خمپاره به ماشین حامل آ نان در فکه وی مجروح شد. در بیمارستان صحرائی یک کلیه خود را از دست داد. پس از اعزام به بیمارستانهای اصفهان و تهران سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از آنکه مقدار زیادی از روده خود را از دست داده دچار ضعف عمومی شد. سرانجام پس از 61 روز جراحت ، در روز بیستم فروردین 1362 در بیمارستان طالقانی تهران به آرزوی خویش رسیده سر بر دامان مولایش امام حسین گذاشته به خیل زندگان همیشه جاوید پیوست. گوارایش باد .
اطـلاعات مـزار
شهر محل دفن : تهران
محل مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا س
قطعه : 28 ردیف : 102 شماره : 10
تاریخ تولد: 1337/12/22
روز شهادت: 1362/01/20
سن در زمان شهادت : 25 سال
محل شهادت: فکه
عملیات : والفجر مقدماتی
وضعیت پیکر: مشخص
قسمتی از نامه شهید محمود آهنی امینه به برادران همسنگرش در جبهه :
بسمه تعالی
ای تمامی یاوران امام خصوصاً گروهان روح الله سلام
امیدوارم در پناه خداوند یکتا و در زیر سایه امام زمان حال همگیتان خوب باشد و عزمتان در نبرد با دشمنان خدا جزمتر شده باشد. نمی دانید که در مدت این یک هفته که از آن محیط دور شدم علیرغم مشغله هایی که داشتم چقدر دلم گرفته و تنها خدا می داند که چقدر آرزو دارم که یکبار دیگر حتی برای لحظات کوتاه در آن جمع صمیمی و روحانی حضور داشته باشم. خدایا به تو پناه می برم از این که قدر نعمتهایت را در هنگام ظهور آنها ندانسته و بعد از محروم شدن از آنها افسوس گذشته را می خوریم. هر چند که لحظه لحظه آن روزها در خاطراتم ثبت شده و فراگرفته های خود را از دیگران با اخلاص و ایثار و از خود گذشتگیها راانشا الله تا آخرین لحظه عمر سرمشق زندگیم قرار خواهم داد . به یاد دارم آن پیرمردی را که با توجه به سن زیاد به هنگام نیمه شب – آنگاه که جوانها در خواب بودن د- بعد از خواندن نماز شب چگونه با علاقه مشغول تمیز کردن محوطه می شد و سعی بر آن داشت که تنها خدا نظاره گر اعمالش باشد و همچنین آن برادری که تنها یک دست در بدن داشت و برای تعلیم نظامی به ما خود را چگونه روی زمین می کشید و زحمت می داد تا بلکه افرادی ورزیده و شایسته تحویل امام زمان دهد. اینها و دهها نمونه دیگر بیانگر عمق رسوخ ایمان به اسلام و رهبری در قلب یکایک افراد می باشد . خداوندا ساعت به ساعت و لحظه به لحظه بر شدت ایمان ما بیفزا ویاریمان کن که شایستگی میراث خونهای شهیدانمان، بهترین عزیزانمان را داشته باشیم و بتوانیم از عهده مسئولیت خطیر که بر دوشمان نهاده شده است برآییم و پرچم سرخ لا اله الا الله امانتی را که آقا امام زمان )عج( به ما سپرده اند تحویل نمائیم. انشاء الله….
پایان