شهید محمود آهنی امینه – هر هفته با یک شهید 17
سپتامبر 22, 2020شهید مجید نورعلیشاهی – هر هفته با یک شهید 19
سپتامبر 30, 2020*** هزینه مطلب : 5 صلوات برای شادی شهداء (فراموش نشود)***
آنچه جان عاشقان از دست زلفت می کشد ****کس ندیدست در جهان جز کشتگان کربلا
از نکات برجسته شهید دانش آموز محمدرضا رضایی، شفا گرفتن ایشان در سن 4 سالگی در حرم امام رضا است، و از ابتدا ارتباط خاصی با ائمه داشتن.
محمدرضا درسال 1346در شب تولد پیامبراکرم ص در تاریخ 8 تیر ماه متولد شد، و در دامان پر مهر و محبت مادرش شهربانو رمضان پور و پدرش محسن رضایی پرورش یافت دوران تحصیلی را تا مقطع متوسطه در مدارس ولی عصر و حکیمی و دبیرستان امام خمینی با موفقیت و جدیت پشت سر گذاشت و یکی از دانش آموزان خوب در تحصیل و اخلاق بود
در 4 سالگی دچار فلج اطفال شد که خودش خواب دید به مادرم گفت آقایی تو خواب به من گفت پدر و مادرت را بگو تو را بیاورن مشهد.
محمد رضا به همراه عمو و مادربزرگم عازم مشهد شدند که در انجا در عالم خواب امام رضا نُقلی را به ایشان می دهد که از خواب بیدار می شود اما مادر بزرگم را نمی بیند، «چون خواب رفته بود مادربزرگم یک لحظه تنهایش می گذارد» بلند می شود به خادم حرم می گوید گم شده و میروند و از بلندگو مادر بزرگش را صدا می زنند، فامیل و همراهان تعجب می کنند که بچه فلج است چطور گم شده، و زمانی که می آیند می بینند بچه شفا گرفته و معجزه در حرم امام رضا (ع) اتفاق افتاده….
محمد رضا خیلی جبهه رفتن رو دوست داشت و پسری شجاع و دلسوز بود.
پدر و برادر بزرگتر او در جبهه بودند، پدردر جبهه آر پی جی زن بود.
چندین بار به جبهه اعزام شده بود ، وی در جبهه جنوب بود. یک بار برای رفتن به جبهه پدرش مخالفت می کرد تا اینکه به صورت پنهانی به جبهه رفته بود.
او به جبهه کردستان رفت و در آنجا به دلیل خون ریزی معده به آمل بازگشت.
از اخلاق بارز شهید محمد رضا رضایی
محمدرضا بسیار مهربان و با اخلاق بود، همیشه سعی می کرد کمک حال دیگران باشد هر کسی کمک می خواست بلافاصله برای کمک می رفت. همیشه در انجام کار خانه به مادر خیلی کمک می کرد. او رزمی کار خوبی بود و روحیه جوانمردی داشت.
خاطره ای از شهید«نقل از برادر شهید»
در بهمن سال 60 منافقین به امل حمله کردند، محمدرضا در محلی به نام میربزرگ آمل با اسلحه نگهبانی می داد که چند تا منافق را می بینه بعد بدون ترس با شجاعت تمام انها را دستگیر میکند و تحویل براد بزرگتر و پدرش که در صحنه حاضر بودن می دهد، در مان زمان چند بسته اسکناس از جیب منافق می افتد که محمدرضا بدون اینکه به پدرم بگوید می برد به سپاه آمل تحویل می دهد، همه با او شوخی می کردند “چرا پول را تحویل دادی” می گفت مال حرام نبایستی وارد زندگی ما شود حتی نباید برای لحظه ای وارد منزل ما شود.
نحوه شهادت
در اسفند 1362 در عملیات والفجر 6 در منطقه چیلات در دهلران به همرا ه پدر که عضو جهاد بود و برادر بزرگ که در حال حاضرایشان جانبازن در عملیات شرکت کرد. رضا در کنار جنگیدن با اسلحه امدادگر هم بود. متاسفانه عملیات لو می رود وتقریبا نصف بچه های مازندران که در عملیات بودند بعد از این عملیات مفقود می شوند که محمدرضا هم جزء همین شهداء بود.
دوستش در مورد زمان تیر خوردن محمدرضا می گوید، آتش دشمن سنگین بود و همه را غافل گیر کرده بود، گلوله بود که به سمت تن و بدن دوستان دوستان و عزیزان برخورد می کرد، در آن وضعیت متوجه شدم محمد رضا تیر خورده، خودم رو بالای سر او رساندم ، منطقه کامل در دست دشمن افتاده بود ، خواستم کمکش کنم و سعی کردم کمکش کنم تا با هم برگیردیم ،اما او به من می گفت من را بگذار و خودت را نجات بده هر چه اصرار کردم که به عقب برگردانمش قبول نکرد و به من گفت من شرایط برگشتن ندارم، تو برگرد ، ساعتی نشد که عراق منطقه را کامل محاصره کرد و ما دیگر نتوانستیم به محل شهادت محمدرضا و عزیزان دیگر برگردیم.
بعد از 10 سال پیکر پاک محمدرضا توسط بچه های تفحص پیدا شد.
اطـلاعات مـزار
شهر محل دفن : آمل
محل مزار شهید : گلزار شهداء امام زاده ابراهیم آمل
قطعه : – ردیف : – شماره : –
تاریخ تولد: 1346/04/08
روز شهادت: 1362/12/05
سن در زمان شهادت : 16 سال
محل شهادت: دهلران
عملیات : والفجر 8
وضعیت پیکر: پیکر شهید بعد از 10 سال مفقود بودن با کمک گروه تفحص پیدا شد
وصیتنامه شهید محمدرضا رضایی :
بسم رب الشهداء و الصدیقین
هرگز مپندارید آنهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و در نزد او ریزی می خورند. (قرآن کریم)
ما از کشته شدن هراسی نداریم زیرا اسلام عزیز با این کشته شدن ها زنده می شود. امام امت بنام خدا بنام خدای شهید، بنام خدای حسین(ع) و فرزندش روح الله، بنام خدای مهدی (عج) با درود بر آخرین خورشید تابناک اسلام مهدی موعود و نایب بر حقش یاور مستضعفان، دشمن مستکبران مرشد پیر و جوان، غمخوار داغدیدگان، موسی دوران، ابراهیم زمان، بت شکن فرن حماسه آفرین تاریخ، امام خمینی و با درود بر رزمندگان جان بر کف اسلام و با سلام بر شهیدان از شهدای کربلای حسین (ع) تا کربلای ایران اینجانب محمدرضا رضایی دانش آموز سال اول نظری دبیرستان امام خمینی وصیت نامه خود را آغاز می کنم. من از آنجا که پیرو خط تمام هستم، با فرمان پدرگونه اماممان شور و اشتیاق فراوان در من ایجاد شد که هیچ چیز نمی توانست سد راهم شود با تقاضای عاجزانه و توانستم رضایت پدر و مادرم را جلب کنم و بعد توسط رضایت نامه توانستم از آموزش و پرورش برگه اعزام به جبهه را کسب کم و و جای سنگرم مدرسه را به جبهه های نبرد اسلام و کفر بدهم و هیچ کس مرا اجبار به رفتن به جبهه نساخت و این شور و اشتیاق من برای رفتن به جبهه دارای چند انگیزه هست؛ اولین انگیزه من در درجه اول برای خدا و حفظ انقلاب اسلامی بوده و در درجه دوم حفاظت و احترام به خون پاک شهیدان و بار سنگینی که آنها بر دوشمان گذاشته بودند که همان ادامه راهمان می باشد و در درجه سوم بیرون راندن متجاوزان عراقی به سرکردگی امپریالیسم جهانخوار آمریکا و من می خواهم با نثار جانم دردی از آن بار سنگینی که بر دوشم هست را کم کنم و از این شرمنده ام که چیزی بالاتر از جان نداشتم که در راه خدا نثار کم و امیدوارم خداوند مرا ببخشد که نتوانستم بیشتر از این خدمت کنم، هر چند که دلم می خواست در رکاب حضرت مهدی (عج) شمشیر بزنم در ضمن فکر می کنم از تمام على اکبر هایی که امام حسین (ع) دارد یکی من بودم که به جبهه رفتم و به درجا شهادت رسیدم که لیاقت آن را نداشتم تقاضای من از خانواده حزب اللهیم این است که هیچ گونه اشکی برایم نریزید و راه امام را ادامه دهید و پس از من با یک دست قرآن و با دست دیگر اسلحدام را بر گیرید از خداوند می خواهم که به شما پدر و مادرم و تمام اولیای شهدا صبر و استقامت عنایت بفرماید و از اینکه مرا از دست دادهاند ناراحت نباشید و مبارزه خود را علیه منافقین داخلی که خطر شان برای اسلام از همه بیشتر است ادامه بدهید تا بنیان آنها را ریشه کن سازید و از شما می خواهم از خانواده شهدا روحیه و درس بگیرید که وارث اصلی انقلاب و خون شهدا همین خانواده های شهیدان هستند. امیدوارم که شما پشتوانه محکم و استوار برای انقلاب اسلامی باشید و تكيه محکمی بر شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی داشته باشید نصیحت های من به جوانان حزب الهی به خصوص جوانان حزب الله انجمن اسلامی نیاکی محله این است که بیشتر نظرتان به همین منافقین داخلی باشد و نگذارید که شهر را به آشوب بکشانند و نصیحت دیگرم به انجمن این است که راه پاک شهیدان را بالاخص شهدای انقلاب اسلامی ایران را ادامه بدهید و نصیحت آخرم به همه مردم مسلمان آمل این است که مسئله کوچکی را هیچ وقت بزرگ نکنید و از شایعه پراکنی خودداری فرمایید از کلیه برادرانم می خواهم حسين وار و از خواهرانم می خواهم زينب وار رفتار کنند که این راه رفتنی است نه گفتی. در پایان از همه شما – می خواهم هرگز امام را فراموش نکنید امام را تنها نگذارید و هرگز سنگرتان را خالی نکنید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار – از عمر مايكاه و بر عمر او بیفزا – حزب الله می جنگد، می میرد سازش نمی پذیرد از جنگ جنگ تا پیروزی
والسلام علی من اتبع الهدی – خدمتگزار همه شما محمدرضا رضایی