شهید محمد صالحی – هر روز با یک شهید 6
آگوست 24, 2020شهید محمد حسین فهمیده – هر روز با یک شهید 8
آگوست 25, 2020*** هزینه مطلب : 5 صلوات برای شادی شهداء (فراموش نشود)***
شهید حمید باکری و برادر بزرگترش شهید مهدی باکری هر دو بزرگوار مفقودالاثر هستند.
حمید باکری در اول سال ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه به دنیا آمد . وی در تاریخ 1362/12/6 در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپیجی به شهادت رسید و پیکر پاک او جاودانه شد و هرگز به میهن بازنگشت.
شهيد حميد باكري در آذر سال 1334 در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود. در سنين كودكي مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند.
به علت شهادت برادر بزرگش علي كه به دست رژيم خونخوار شاهنشاهي انجامشده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش مهدي فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خودسازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است.
در عمليات موفقيتآميز «مسلم بن عقیل» بهعنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (ع) بود كه چندين بار خودش در جنگ تنبهتن و پرتاب نارنجك دستي به صداميان شركت نمود و از ناحيه دست مجروح شد و برحسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بهعنوان فرمانده تيپ حضرت ابوالفضل (ع) منصوب گرديد.
نحوه شهادت
در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند. اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هیچوقت اين را به زبان نياورد و بالاخره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده ميشدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف درمیآوردند و كنترل منطقه را در دست ميداشتند عازم گرديد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بیسیم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق 60 كيلومتري عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي بفرستد درنتیجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجيهاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپیجی و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در هم آنجا به لقاءالله پيوسته و به آرزوي ديرينهاش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد.
اطـلاعات مـزار
شهر محل دفن : –
محل مزار شهید : –
قطعه : – – شماره : مشخص نیست – ردیف : مشخص نیست
تاریخ تولد: 1334
تاریخ شهادت : 1362/12/03
سن در زمان شهادت : 28 سال
وضعیت پیکر: نا مشخص
متاسفانه پیکر شهید در جزیره مجنون جا ماند و مفقود الاثر می باشد.
تصاویر شهید حمید باکری
وصیت نامه شهید حمید باکری
بسم رب الشهداء و الصديقين
در اين لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشيمانى وصيت خود را مى نويسم و علم كامل دارم كه در اين مأموريت شهادت، جان به پروردگار بزرگ بايد تسليم نمايم.انشاءاللَّه كه خداوند متعال با رحمت و بزرگوارى خود گناهان بى شمار اين بنده خطاكار را ببخشد.
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر اینصورت زمانی فرا میرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان سه دسته میشوند:
۱-دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمی خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند
۲-دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش می کنند
۳-دسته سوم به گذشته خود وفا دار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب غصه ها دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن بسیار دشوار خواهد بود
وصيت به احسان و آسيه عزيز:
1. انشاءاللَّه وقتى كه به سنى رسيديد كه توانستيد اين وصايا را درك نماييد هر چند روز يكبار اين وصيتنامه را بخوانيد.
2. شناخت كامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پيدا نماييد. در پى اصول اعتقادى تحقيق و مطالعه نماييد و تفكر زياد نماييد تا به اصول اعتقادى يقين كامل داشته باشيد.
3. احكام اسلامى (فروع دين) را با تعبد كامل و به طور دقيق و بامعنى به جا آوريد.
4. آشنايى كامل با قرآن كريم كه عزت بخش شما در اين دنياى سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آيات آن تفكر زياد بنماييد و با صوت خواندن قرآن را فرا گيريد.
5. از راحت طلبى و به دست آوردن روزى به طور ساده دورى بنماييد. دائم بايد فردى پرتلاش و خستگى ناپذير باشيد.
6. يقين بدانيد تنها اعمال شما كه مورد رضايت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالى است كه تحت ولايت الهى و رسولش و امامش باشد. بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالى بگماريد كه مورد تاييد رهبرى و امامت باشيد.
7. به كسب علم و آگاهى و شناخت در تاريخ اسلام و تاريخ انقلابات اسلامى اهميت زياد قايل شويد.
8. قدر انقلاب اسلامى را بدانيد و مدام در جهت تحكيم مبانى جمهورى اسلامى كوشا باشيد و زندگى خود را صرف تحكيم پايه هاى اين جمهورى قرار دهيد.
9. به اخلاقيات اسلام اهميت زياد قايل شده و آن را كسب و عمل نماييد.
10. در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه، دعاى كميل و توسل و مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شركت نماييد.
11. رساله امام را دقيق خوانده، مو به مو عمل نماييد.
12. در زندگىتان همواره آزاده باشيد و هيچ چيز غير از خدا و آنچه خدايى است دل نبنديد و بدانيد كه دنيا زودگذر و فانى است، فريب زرق و برق دنيا را نخوريد.
13. برحذر باشيد از وسوسه هاى نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد.
وصيت به فاطمه:
1. مى دانم در حق شما مدام ظلم كرده ام و وظيفه ام را به جا نياورده ام ولى يقين بدان كه خود را بندهاى قاصر و كمكار مى دانم و اميد دارم كه حلالم نماييد.
2. احسان و آسيه امانتهايى هستند در دست تو و مدام در تربيت اسلامى آنها بايد همت گماريد و توجيه و كنترل مواردى كه به آنها وصيت نمودم به عهده شماست.
3. از كوچكى، آنها را با قرآن آشنا كرده و به كلاس قرائت قرآن ببريد.
4. از كوچكى، آنها را در مجالس و مجامع خصوصاً نماز جمعه، دعاى كميل و يادبود شهدا شركت بدهيد.
5. انشاءاللَّه كه شما و عموم فاميل در يادبود من به ياد شهداى كربلا و امام حسين گريه و عزادارى نماييد و مرتب به ياد بياوريد كه هستى دهنده اوست و بايد شكر به مصلحت الهى گفت.
متأسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصيتم را تمام نمايم. از عموم آشنايان و فاميل حلاليت مىخواهم انشاءاللَّه همه خدمتگزار اسلام خواهند بود.
زندگی نامه شهید حمید باکری
به علت شهادت برادر بزرگش علي كه به دست رژيم خونخوار شاهنشاهي انجامشده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش مهدي فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خودسازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است.
در سال 1355 ظاهراً بهعنوان تحصيل به خارج از كشور سفر ميكند، ابتدا به تركيه و از تركيه جهت گذراندن دوره چريكي عازم سوريه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسمنویسی كرده و فقط يك هفته در كلاس درس حاضر میشود و با هجرت امام «مدظلهالعالی» عازم پاريس میشود و از آنجا همجهت آوردن اسلحه به سوريه ميرود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران مراجعت، جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در مراكز نظامي مشغول فعاليت ميشود و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 57 به عضويت سپاه درآمده و بهعنوان فرمانده عمليات با عناصر دستنشانده امپرياليسم شرق و غرب كه در گروهکها و احزابي كه بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب شروع به فعاليت كرده بودند به مبارزه ميپردازد.
در عمليات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازي مهاباد، پيرانشهر و بانه نقش مهم و اساسي داشته و در آزادسازی سنندج با همكاري فرمانده عملياتي منطقه با استفاده از طرحهای چريكي كمر ضدانقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شكسته و باعث گرديد كه سنندج پس از مدتها آزاد گردد.
شهيد بافرمان امام مبني بر تشكيل ارتش بیستمیلیونی مسئول تشكيل و سازماندهی بسيج اروميه شد و در اين مورد نقش فعالانه و مؤثری ايفا نمود. هميشه از بسیجیها و از قدرت الهي سخن میگفت.
با شروع جنگ تحميلي جهت مبارزه با بعثیان كافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود. مدتي در شهرداري بهصورت افتخاري در سمت مسئول بازرسي مشغول خدمت گرديد و چون كار اداري نتوانست روح بزرگ او را آرام كند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهي خط مقدم ايستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهی نيروهاي مردمي پرداخت.
وي در زمره خاطراتش كه از بسیجیها صحبت ميكرد ميگفت كه دو سه تا نوجوان بودند هرقدر اصرار كرديم كه پشت جبهه كار كنند قبول نكردند و شروع كردند به گريه كردن كه بايد ما در خط مقدم باشيم و ميگفت: اینها به انسان نيرو میدهند و باعث تقويت ايمان در آدمي ميشوند. بعد از بازگشت مرتب از مزاياي جنگ كه بقول امام اين جنگ يك نعمت است كه فرزندان اين مملكت را الهي كرده و را از زندگي دنيايي به معنويت كشانده است. حميد براي مدتي از سوي جهاد سازندگي مسئوليت پاکسازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه سرو را عهدهدار گرديد كه در آن شرايط كمتر كسي ميتوانست چنان مسئوليتي را بپذيرد. سپس بهعنوان مسئول كميته برنامهریزی جهاد استان تعيين شد و چون درهرحال جنگ را مسئله اصلي ميدانست و ميانديشيد كه در جبهه مفيدتر است حضور دائمياش را در جبهههای نبرد با صدام متجاوز از عمليات فتحالمبين شروع نمود، در عمليات بيتالمقدس فرمانده گردان تيپ نجف اشرف بود و با تلاشي كه نمود نقش مؤثری در گشودن دژهاي مستحكم صداميان در ورود به خرمشهر را داشت و بالاخره با لشكر اسلام پيروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عمليات رمضان براي فعاليت دائمي در سپاه پاسداران مصمم گرديد.
در عمليات موفقيتآميز «مسلم بن عقیل» بهعنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (ع) بود كه چندين بار خودش در جنگ تنبهتن و پرتاب نارنجك دستي به صداميان شركت نمود و از ناحيه دست مجروح شد و برحسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بهعنوان فرمانده تيپ حضرت ابوالفضل (ع) منصوب گرديد.
بعد از عمليات والفجر مقدماتي بهعنوان معاون لشكر 31 عاشورا راه مولايش حسين بن علي (ع) را ادامه داد استقامت و تدابيرش در مقابل صداميان هميشه براي يارانش الگو بود شركت در عملیاتهای والفجر 1 و 2 و 4 از افتخاراتش بود كه هميشه دوش بدوش برادران رزمنده بسيجياش در خطوط اول حمله شركت داشت و با خونسردي زيادي كه داشت هميشه فرماندهان زیردستش را به استقامت و تحمل شدايد صحنههای نبرد ترغيب مینمود و به ياد ميداد كه چگونه با دستخالی از امكانات مادي در مقابل دشمن كه سراپا پوشيده از زره و پیشرفتهترین امكانات جنگي عصر حاضر هست فقط با اتکا به ايمان و روش حسيني بايد جنگيد.
در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند. اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هیچوقت اين را به زبان نياورد و بالاخره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده ميشدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف درمیآوردند و كنترل منطقه را در دست ميداشتند عازم گرديد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بیسیم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق 60 كيلومتري عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي بفرستد درنتیجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجيهاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپیجی و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در هم آنجا به لقاءالله پيوسته و به آرزوي ديرينهاش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد.
بهجاست ياد شود از يار باوفایش شهيد مرتضي ياغچيان معاون ديگر لشكر عاشورا که ادامهدهنده راه حميد بود و بعد از شهادت حميد سنگر او را پر كرد و عاقبت او هم بعد از دو روز مقاومت در سنگر حميد به شهادت رسيد. روحش شاد و يادش گرامي باد او هم از رزمندگان امام حسين (ع) بارها در عمليات زخمي شده و رشادتها نشان داده بود و شايد به خاطر علاقه زيادي كه اين دو برادر به هم داشتند و پشتيبان هم درصحنههای نبرد بودند در يك سنگر به شهادت رسيدند و یادآور شجاعت و شهامت و استقامت حسين گونه درصحنههای نبرد حق عليه باطل شدند.
شهيد حميد باكري در اين چند سال اخير لحظهاي آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصیتنامهاش هم قيد كرده معتقد به كسب روزي از راه ساده نبود، از نمونه بارز يك انسان متقي بود و صفاتي كه در اول سوره مباركه بقره و نيز حضرت علي (ع) در خطبه همام در مورد متقين فرمودهاند در او عينيت مييافت. گفتارشان از روي راستي، پوشاكشان میانهروی، رفتارشان به فروتني، ازآنچه خداوند برايشان روا نداشته چشم پوشيدهاند و به علمي كه آنان را سود رساند گوش فراداشتهاند، دلهایشان اندوهناك است و آزارشان ايمن و بدنهایشان لاغر و خواستني است و نفسهایشان باعفت و پاكيزگي است.
وي به مسئله ولايت يقين داشت و معتقد بود كه فقط با اين طريق ميتوان انسان شد و لا غیرانسانی خالص بود بهراستیکه شيعه علي (ع) بود، در همه حال خدا را ميديد و رضايت او را در نظر داشت و از من شيطاني فرار ميكرد. ظواهر دنيا در نظر او خيلي کمارزش مينمود و از وابستگيهاي شرکآلود بهشدت وحشت داشت و فرار ميكرد، اهل عمل بود نه اهل حرف و بالاخره تمام حرفهایش را در شهادتش گفت و دعاي هميشگي او در نماز كه با التماس از خدا ميخواست (اللهم ارزقنا توفيق الشهاده في سبيلك) در ششم اسفندماه سال 62 مستجاب شد و مختصر شرحي كه گذشت دوران طي شده شهيد در اين دنيا بود. اگر بخواهيم حق مطلب را ادا كنيم و از رشادتها و اخلاصها، عظمت روح، صبر، استقامت و آنچه بود سخن بگوییم زبان ما قاصر و قلم ناتوان خواهد بود.
از شهيد دو امانت در بين ما است احسان و آسیه كه انشاءالله دعاي خير امام امت فرزندان خلف پدرشان خواهد کرد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد